این روزها

در ذهنت مدام حرف میزنی و پای بیان به میان اید عاجزی

از هراز توی سلول هایت

از سخنان در گوش ات

و تو با دنیایی از تناقض ها میسازی

دم بر نمی اوری

بعد به تو میگویند غمی لایتناهی داری ایا؟

من شادم...

ارام

صبور چون دشت

چون شبی کویری

خنک و مهتابی

صبور چون زن...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد